خلوت انس

ساخت وبلاگ

آمدی جان جانانم...آمدی و تمام تلخی ها فراموش شد...انقدر داشتنت محال بود که طعم شیرین داشتنت باور پذیر نیست....

بمان درکنارم...چراکنه دوستت دارم تا بدانجا که هیچ کلامی قادر به بیانش نیست..

فرزندم...خوش آمدی...به پاس آمدنت دنیا را گلباران خواهم کرد...

دوست داشتنی من...

خلوت انس...
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 4 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 15:16

خدایا همه ی پروانه های قشنگ خواستنی رو به خودت میسپارم،میدونم که خودت خیلی زود زود اونهارو میفرستی به سمتم و خیلی آروم میشونیشون روی شونه هام... آرزوی اول: خیلی زود زود یه میوه کوچولوی ناز میخوان که ب خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 53 تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 ساعت: 4:50

بدترین قسمت دنیا،جایی که واقعا از پا درت میاره و نفست رو بند میکنه وقتهایی هست که سر یه چند راهی ایستادی و نمیدونی کدوم راه درسته...نمیدونی انتهای کدومش به مقصدت میرسه.. بعضی وقتها هم تمام راهها به یه خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 ساعت: 4:50

سلام... خیلی وقت بود که نیمدم اینجا برای درد و دل کردن..این مدت همش نق زدم و التماس کردم..امروز اما دلم گرفته... طول کشید تا زندگی بهم یاد داد برخلاف تصور سالهای کودکی دوران حیات یک انسان هیچ وقت ثابت خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 16 تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 ساعت: 4:50

روزها گذشتند و گذشتند، برگه های تقویم ورق خورد و ورق خورد تا دوباره هشتمین روز از هشتمین ماه سال فرا رسید. خوشا به حالمان که در پادشاه فصلها در ماه هزار هزار رنگ زیبا پیوند عشق بستیم و عهد کردیم تا اب خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 ساعت: 4:50

جان دل مادر نمیدونم چرا وقتی این آهنگ رو گوش میدم چهره ی زیبات میاد تو خاطرم و وجودم سرشار میشه از حس وجودت و عطش خواستنت...جان دلم تقدیم باد به تو ای نظم زیبای لغات به روز و روزگار من تو دلبرا خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 46 تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 ساعت: 4:50

من شوق قدمهای رسیدن به تو هستم یک شهر دلش رفت که من دل به تو بستمآرامش لبخند تو اعجاز تو اینستزیبایی تو خانه براندازترین استمستم نه از آن دست که می خانه بخواهدوای از دل دیوانه که دیوانه بخواهدمیخواه خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 ساعت: 4:50

درست زمانی که بین همه ی اگر ها و باید و شاید ها و چون ها و چرا ها مصصم می شوی بنشینی بر سر سجاده ی مهرش و از خدا نام مادر را التماس کنی....و بعد خدا منتش را...نعمتش را... در حقت تمام کند و نام زیبای مادر را برازنده ی باقی اسمت کند...قصه ی روزهای تنهاییت تمام می شود...یکی می آید که تو،  به لطف بودنش بهترین حس ها را تجربه می کنی و به ضمانتش وامِ مادرانگی می گیری...به همینِ تسهیل بی بدلیل...خودت به میل خودت ، خودت را از دفتر اولویت هایِ خودت، داوطلبانه خط می زنی...و همان یک نفر  را مادرانگی می کنی تا مرز مادر شدن و پدر شدنش و حتی بعد تر...درست مثل مادرت...دخترک یادت بماند که همه ی این ها خستگی دارد...نگرانی دارد...این حذفِ خودها!!!!! در خیلی از جاهایِ زندگی سخت است...گاهی درد هم دارد...یادت بماند تصمیمی که می گیری کبری است و خیلی بزرگ...مهیایش باش...اما می ارزد...همه ی همه اش...به همان مادرانگی می ارزد...مهیایش باش...فقط همین|+| نوشته شده توسط بهار در شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۶  | خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 30 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 3:10

فرزندم مدتهاست که با تو سخن نگفته ام...دیگر از آمدنت نا امید شده ام...نمیدانم کجای دنیایی و صدا و احساس مرا درک میکنی یا نه...اگر از آنجا مرا میبینی و درک میکنی بیا... امروز دوباره من درجایی ایستاده ام که زندگی سخت ترین لحظاتش را برمن تحمیل میکند...دوباره روزگار دست سنگینش را بر گلویم گذاشته و فشار میدهد و من با گلویی پر از بغض در تلاشم تا راهی برای رهایی بیابم..نمیدانم چرا زندگی کمی ارام نمینشیند...بغض گلویم را گرفته دوست داشتم در دشتی به وسعت بیکران تنها باشم و با تمام وجودم فریاد برآورم که خسته ام...خدایا خسته ام...شاید آنجا دوراز هیاهوی شهر خداوند صدایم بیشتر بشنود..شاید خداوند مهرش شامل حالم شود...شاید خدا آنجا مرا ببیند...خسته ام...وای که چقدر زندگی بر من سخت میگیرد...گاهی خودم هم نمیدانم چرا زنده ام و چرا تلاش میکنم برای خلق تو...ولی با تمام اینها تورا میخواهم... بارخدایا در این جهان لایتنهای میدانم که ذره ای بیش نیستم ..ذره ای کوچک ..خیلی کوجکم دربرابر بزرگی تو...ولی بازهم نا امید نمیشوم از درگاهت...خداوندا پناهم باش...در پایین ترین دره ناامیدی گرفتار امده ام...دستم را بگیر...جز تو کسی ندارم...|+| نوشته شده توسط بهار در شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۶  | خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 19 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 3:10

خدای من سلام میدونم دوباره پیش خودت میگی ای وای که این بنده ی نق نقو که هردفعه یه چیزی میخواد اومد... خدایا خودت بهتر از اسرار درون هرکسی خبر داری و قطعا میدونی تو دل من چی میگذره...اینروزها به این فکر میکنم که چه سرنوشتی برام درنظر گرفتی ای خدا...وقتی داستان مادر شدن بقیه رو میخونم میبینم که چقدر تفاوت ها توشه...بعضیا رو در ته ته چاه نا امیدی امیدوار کردی...بعضیا هنوز دل به مهربونیت دارن و با انرژی همچنان تلاش میکنن...بعضیا نا امیدن ولی چاره ندارن جز تلاش.... خدایا برای من چه سرنوشتی رقم خواهی زد...امیدوارم مهربونیت شامل حالم بشه و انتظارم زیاد طولانی نشه...خودت میدونی که من ضعیفم و طاقتشو ندارم.... خدایا همیشه میگی از اعماق وجودمون صدات کنیم، صدامونو میشنوی ..همیشه به این فکر میکنم که واقعا ته ته قلبم کجاست...نمیدونم این روزها که برای مادر شدن پیشت زجه میزنم اعماق وجودم تورو صدا میزنه یا نه... خدایا قول میدم قدرشو بدونم و مادری نمونه بشم... همیشه خودت تو قرآن میگی که شکل گیری انسان واقعا خارق العاده و عجیبه...هرچی بیشتر به شکل گیری اون اتفاق تو اون لحظه فکر میکنم بیشتر به اعجازش پی میبرم...خدایا معجزتو بهم نشون بده...ای خدا معجزه میخوام...میدونم که این دفعه تا تو نخوای دیگه نمیشه...ای خداااااا...معجزه کن... خدایا کلی ارزو دارم براش...دلم لک زده برای دستهای کوچیکش..برای گریه هاش. خلوت انس...ادامه مطلب
ما را در سایت خلوت انس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bdasthayekhaly1a بازدید : 39 تاريخ : شنبه 7 بهمن 1396 ساعت: 3:10